
تدریس عاشقانهp1

ژانر:عاشقانه،هیجانی،اجباری
.یھ حسی بھم میگھ این دیگھ نیمھ ی گمشدمھ_
خندید و گفت
تو ھر روز راجع ھمھ ھمین حسو داری من کھ میگم کمتر دنبال نیمھ ی گمشدت بگرد.میگم نکنھ نیمھ ی _
گمشدت ھمون فامیل از فرنگ برگشتھ تون باشھ ھان؟
با انزجار صورتم و جمع کردم و گفتم
...خدا نکنھ! اه اه... تو نمیدونی مامانش_
حرفم با صدای محکم استاد قطع شد
.اگھ بحث تون واجب تر از درسھ تشریف ببرید بیرون_
آب دھنم و قورت دادم و گفتم
.واجب تر کھ ھست استاد. اما ما ھمینجا راحتیم_
ھمھ خندیدن. از اینکھ ضایعھ ش کردم حرصش گرفت. سر ماژیک رو بست و گفت
.بفرمایید...ھر چی تا اینجا تدریس کردم و کنفرانس بدید_
در حالی کھ محو صورت مردونھ ش شده بودم مسخ شده گفتم
...عشق_
باز ھمھ خندیدن. یھ تای ابروش بالا پرید و گفت
.تدریس عاشقانھ نکردم من خانوم....تشریف بیارید کنفرانس درس و بدید_
چھ قدر احمق بود. نمیفھمید من حواسم بھ درس نھ فقط بھ قد و بالای خود تازه واردش بوده؟
بلند شدم و کولھ مو برداشتم گفتم
.من ھیچی نفھمیدم چون حواسم بھ کلاس نبود. الانم با اجازه میخوام برم_
صورت مردونھ ش قرمز شد و گفت
پس بیخیال این واحد بشید چون دیگھ حق حضور توی کلاس منو ندارید_
زیر لب گفتم
...بھتر مرتیکھ ی عقده ای_