تدریس عاشقانهp4

Diana;) Diana;) Diana;) · 1401/11/28 13:58 · خواندن 1 دقیقه

ژانر:هیجانی،عاشقانه،ایرانی،اجباری

.دایی جان دارید اشتباه میکنید بذارید من براتون توضیح بدم_
تند بھ مانتوم چنگ زدم و تنم کردم صدای عربده ی بابام تنمو لرزوند
مرتیکھ چیو میخوای توضیح بدی؟دیدم ھمھ چیو دیگھ...خدا میدونھ از وقتی اینجایی چند بار دیگھ از این _
.خرابکاریا کردید
با گریھ گفتم
..بابا بھ خدا من اولین باره میبینمش_
بابام کھ انگار دیوونھ شده بود خواست باز بھ سمتم حملھ کنھ کھ آرمان با اون ھیکل گندهش پرید جلو و گفت
.دایی جان آروم باشید من براتون توضیح بدم_
...چیو توضیح بدی ھان؟بی آبرو کردی دخترمو... من در خونمو برات باز کردم تو با دخترم_
با گریھ گفتم
.بابا ما کاری نکردیم_
پشتشو کرد و گفت
.برو بالا تا روی سگم بالا نیومده_
آرمان برگشت و نگاھم کرد.با دیدنش جرقھ ای توی ذھنم خورد.خودش بود... مطمئنم امروز توی دانشگاه
.دیدمش...ھمون استاد تازه وارد
دھنم باز موند.سرشو نزدیکم آورد و گفت
.برو بالا من حلش میکنم_
...آب دھنمو قورت دادم و بی حرف و ترسون رفتم بالا
* * * 
.در حیاط و باز کردم و رفتم بیرون. با لبھایی آویزون دستامو توی جیبم کردم و راه افتادم
چون وقتی اومد بالا از .ھنوز از فکر دیشب تنم می لرزید. میدونم بابا حتی حرفای آرمانم باور نکرد
.عصبانیتش کم نشده بود و وقتی بھش گفتم بابا گفت من دیگھ بابای تو نیستم
با صدای بوق کوتاھی سرمو برگردوندم و با دیدن آرمان اخمام در ھم رفت.عینکشو از چشمش برداشت و گفت