تدریس عاشقانهp3

Diana;) Diana;) Diana;) · 1401/11/28 13:55 · خواندن 1 دقیقه

ژانر:هیجانی،ایرانی،عاشقانه،اجباری

کم کم فھمیدم اوضاع از چھ قراره چشمامو بستم و دھنمو باز کردمو جیغ بنفشی کشیدم کھ خیلی سریع دستشو
.روی دھنم گذاشت و ھلم داد روی تخت و خودشم بھ سمتم خم شد
آب روی موھاش روی صورتم ریخت. چشمامو گرد شده بھش انداختم.صورتش یھ سانت با صورتم فاصلھ
...داشت. چھ قدر ھم آشنا بود قیافش
در حالی کھ زل زده بود بھ چشمام گفت
دستم و از روی دھنت برمیدارم اما جیغ نزن باشھ؟_
سر تکون دادم.دستشو از روی دھنم برداشت... خواستم حرفی بزنم کھ با صدای عصبی بابام رنگ از رخم پرید
شما دو تا چھ غلطی دارید می کنید؟_
...با شنیدن صدای خشمگین بابام برق گرفتھ از روم بلند شد
تا بخوام حرفی بزنم بابام بھ سمتش رفت و مشت محکمی توی صورتش زد. جیغ زدم و گفتم
بابا چی کار کردی؟_
بھم نگاه کرد. بھ سمتم اومد و موھامو کشید و بلندم کرد داد زد
...دختره ی بی حیای بی آبرو می کشمت_
بابام دستشو بالا برد تا توی صورتم بکوبھ کھ آرمان پسر عمھای کھ تا حالا سعادت زیارتش و نداشتم پرید جلوم
و گفت